من قربون تو برم الهی کاش میشد اون روزی که اومدی مشهد زمان رو نگه میداشتیم و تو هیچوقت نمیرفتیم که همیشه مینشستیم تو کافی شاپِ زیست خاور و تو یواشکی ترشک ها رو میرسوندی دستم و من میخوردم همشو! که میزدیم تو پرِ ویکی و پاستلاشو میخوردیم که زیرِ برفو بارون راه میرفتیم! که من حرص میخوردم از دست سارا حتی ! که بعد اون وقت میرفتیم با هم دوباره سوغاتی میخریدی تو و من تو مغازه چشمم همش دنبال باب اسبنجی میگشت و همش بهت باب اسبنجی نشون میدادم و تو همش بهم ازون اسکلتا نشون میدادی !
هی هی هی کاش زمان وا میستاد! اصن میدونی چیه!؟ باید مومیاتیت میکردم که هیشوقت نری از مشهد !
هی یادش بخیر
خدا نکنه عزیز دلم واقعا کاش میشد .. تک تک اون لحظه ها جزو بهترین خاطرات زندگیم ِ از همون لحظه اولی که دیدمت و بغلت کردم نشستنمون توی پارک روی نیمکت و پاستیل خوردنمون .. عکسایی که با هم گرفتیم یادگاری خوشگلی که بهم دادی جدا شدنمون توی مترو فرداش تو حرم که دیدمت دعا خوندنمون کیف پول خوشگلت راه رفتن تو کوچه ها و زیر اون برف و سرما ترشک خوردنمون و اذیت کردن های ویکی کافی شاپ و حرف زدنامون و لحظه ی آخز که دلمون نمی اومد از هم جدا بشیم وای نگین بهترین لحظات عمرم بود گاهی که حواست نبود بهت خیره میشدم هی با خودم میگفتم واقعا من الان پیش بهترین دوستمم تو دیگه جزء بزرگ و جدا نشدنی از زندگی منی این دفعه که ببینمت دیگه نمی ذارم یک ثانیه هم از دستمون بره
چه قدر دلم برات تنگ شده ... میدونی این مدت که تو خودم بودم بیشتر از همه نگران این بودم که تو رو نگران کردم :| دوست نداشتم نگرانت کنم ...
ببخشید ... فک کنم دوستت زیادی روحیش حساسه دلم واست تنگ شده اون روز که اون شعر سهراب رو برام اس ام اس کردی خیلی خوشحال شدم ... اینکه حس کردم یه دوست دارم که هرچند از هم دوریم ولی از هزار تا از این نزدیکا بیشتر حالم و میفهمه و نگرانمه و سعی میکنه ازم خبر بگیره
منم همین طور
نه عزیزم من نگرانی ام واسه توئه این که موندم بین این فاصله ها و کاریم ازم بر نمیاد .. کاش حداقل پیشت بودم ..
دوس من بس که مهربون ِ درک بالایی داره دل قشنگش حساس شده ..
به من بود که لحظه به لحظه بهت زنگ میزدم و اس ام اس میدادم ..
اما خب می دونم گاهی سکوت بیشتر لازم ِ تا حرف زدن ..
ااا کیف پولمم حتی یادته همونو این ویکی میخواست به زور ازم بگیره ها
انشالا بازم قسمت میشه میای یا من میام میدونی یه روز برسه ازدباج کنم با شوهرم عهد میکنم همش منو بیاره پیش و اینجوری با خونواده که سال به سال میشه نمیایم!
بیا تو هم شوهر کن تو هم شوهری و مجبور کن بیاد مشهد! اینجوری سالی دو بار حداقل همو میبینیم
میبینی ه خوب فکر میکنم ؟
اوهوم گفتم که تک تک لحظات رو یادم ِ
ان شا الله
پیشنهاد خوبی ِ اما تو که میدونی من خیلی قصد ازدواج ندارم ..
این همه خاطر خواه و خواستگارم دیگه دارن همه سر به کوه و بیابون و اینا میذارن یه بیستونی چهل ستونی چیزی درست کنن بلکه من جواب بدم
اما حالا این دفعه رو به خاطر تو فکر میکنم ببینم چی میشه
Salam shabet bekhir weblog khob va jalebi dari islah movafagh bashi khoshal misham be man sar bezani age emkanesh bod tabadol link konim
سلام ..
شب شما هم بخیر ..
ممنون ..
حتما بهتون سر میزنم
من قربون تو برم الهی
که همیشه مینشستیم تو کافی شاپِ زیست خاور و تو یواشکی ترشک ها رو میرسوندی دستم و من میخوردم همشو!
که میزدیم تو پرِ ویکی و پاستلاشو میخوردیم 





کاش میشد اون روزی که اومدی مشهد زمان رو نگه میداشتیم و تو هیچوقت نمیرفتیم
که زیرِ برفو بارون راه میرفتیم!
که من حرص میخوردم از دست سارا حتی !
که بعد اون وقت میرفتیم با هم دوباره سوغاتی میخریدی تو و من تو مغازه چشمم همش دنبال باب اسبنجی میگشت و همش بهت باب اسبنجی نشون میدادم و تو همش بهم ازون اسکلتا نشون میدادی !
هی هی هی
کاش زمان وا میستاد!
اصن میدونی چیه!؟
باید مومیاتیت میکردم که هیشوقت نری از مشهد !
هی یادش بخیر
خدا نکنه عزیز دلم

نشستنمون توی پارک روی نیمکت و پاستیل خوردنمون ..
عکسایی که با هم گرفتیم
یادگاری خوشگلی که بهم دادی
جدا شدنمون توی مترو
فرداش تو حرم که دیدمت
دعا خوندنمون
کیف پول خوشگلت
راه رفتن تو کوچه ها و زیر اون برف و سرما
ترشک خوردنمون و اذیت کردن های ویکی
کافی شاپ و حرف زدنامون و لحظه ی آخز که دلمون نمی اومد از هم جدا بشیم
وای نگین بهترین لحظات عمرم بود
گاهی که حواست نبود بهت خیره میشدم هی با خودم میگفتم واقعا من الان پیش بهترین دوستمم


واقعا کاش میشد ..
تک تک اون لحظه ها جزو بهترین خاطرات زندگیم ِ
از همون لحظه اولی که دیدمت و بغلت کردم
تو دیگه جزء بزرگ و جدا نشدنی از زندگی منی
این دفعه که ببینمت دیگه نمی ذارم یک ثانیه هم از دستمون بره
چه قدر دلم برات تنگ شده ...


میدونی این مدت که تو خودم بودم بیشتر از همه نگران این بودم که تو رو نگران کردم :| دوست نداشتم نگرانت کنم ...
ببخشید ...
فک کنم دوستت زیادی روحیش حساسه
دلم واست تنگ شده
اون روز که اون شعر سهراب رو برام اس ام اس کردی خیلی خوشحال شدم ...
اینکه حس کردم یه دوست دارم که هرچند از هم دوریم ولی از هزار تا از این نزدیکا بیشتر حالم و میفهمه و نگرانمه و سعی میکنه ازم خبر بگیره
منم همین طور





نه عزیزم من نگرانی ام واسه توئه این که موندم بین این فاصله ها و کاریم ازم بر نمیاد .. کاش حداقل پیشت بودم ..
دوس من بس که مهربون ِ درک بالایی داره دل قشنگش حساس شده ..
به من بود که لحظه به لحظه بهت زنگ میزدم و اس ام اس میدادم ..
اما خب می دونم گاهی سکوت بیشتر لازم ِ تا حرف زدن ..
تو عزیز دلمی
سلام ... کاشکی میشد ابجی من یه بسته ، های بای واسم میخرید ...
سلام

های بای چی هست ؟
ڪآش گآهے زندِگـے


[◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►]
داشت
سلام دوست من وب زیبایی دارین اگه ماییل به تبادل لینک
بودین مارو بی خیر نگذارید.
مر30
اوهوم واقعا ای کاش
سلام .. ممنون .. حتما بهتون سر میزنم
ااا کیف پولمم حتی یادته
همونو این ویکی میخواست به زور ازم بگیره ها
میدونی یه روز برسه ازدباج کنم با شوهرم عهد میکنم همش منو بیاره پیش و
اینجوری با خونواده که سال به سال میشه نمیایم!


انشالا بازم قسمت میشه میای یا من میام
بیا تو هم شوهر کن تو هم شوهری و مجبور کن بیاد مشهد!
اینجوری سالی دو بار حداقل همو میبینیم
میبینی ه خوب فکر میکنم ؟
اوهوم گفتم که تک تک لحظات رو یادم ِ






ان شا الله
پیشنهاد خوبی ِ اما تو که میدونی من خیلی قصد ازدواج ندارم ..
این همه خاطر خواه و خواستگارم دیگه دارن همه سر به کوه و بیابون و اینا میذارن یه بیستونی چهل ستونی چیزی درست کنن بلکه من جواب بدم
اما حالا این دفعه رو به خاطر تو فکر میکنم ببینم چی میشه
تو همیشه خوب فکر میکنی عشخم
پر از احساس بود ... لایک
مرسی
سلام بر پرنسس زیبا.

قشنگ بود.
راستی بر نگین عزیز هم سلام صد سلام.
سلام عزیزم ..

مرسی
سلامت باشی