خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!
... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
سلام نازنین عزیزم

نمی دونید چقدر بچه های این دورو زمونه متقلبند .روشهای تقلب هم مدرن شده
چقدر زیبابود
خوشا به حال کسانی که در پایان این دنیا در آزمون الهی قبول شوند
منو یاد امتحان دانش آموزانم انداخت
سلام افسانه جون


مرسی ..
ایشالا که ما نفر اول میشیم
تقلب که اصن یه وضی شده
سلام نازی عزیزم
قشنگ بود
کاش اینجا اونقدر بتونیم خوب و سالم زندگی کنیم که هر ساعت و دقیقه نیازی به پاک کن نباشه تا کارهای اشتباه و پاک کنیم...کاش دفتر چرک نویسمون همیشه تمیز و مرتب باشه و البته سالم
سلام خانومی ...
ایشالا خدای مهربون کمکمون میکنه
یوووووووووووووووووووووووووووووهوووووووووووووووووووو من اومدم نازگل جونم
وااااااااااااااااااااااااااای خیلی جالب بود ... ادبیاتش یه جوری بود که آدم رو تو فکر می برد!!!
خصوصا دو تا جمله آخرش!!!
لایک
خوش اومدی عزیزم

لایک
مسی
من میگم تو اهل اسمشو نبر هستی میگی نه