عیدتون مبارک :)

بهار آمد تا بگوید :

حتی اگر نمی شود که همیشه سبز ماند ...

ولی می توان دوباره و دوباره و دوباره ...

سبز و پر شکوفه و پر از جوانه شد ...




لحظات از آن شماست؛

آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،...

رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزنید...

روزهاتون
رنگارنگ...


با آرزوی سلامتی و خوشبختی برای همه ی شما دوستای خوبم


بوی عیدی ...


بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


شادی شکستن قلک پول،

وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،


با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،


با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،


با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!


به خاطر نگین خانومی آهنگ وبم شد بوی عیدی ...


دانلود آهنگ بوی عیدی

قالب جدید !

قالب جدیدم خوشگلههههههههههه ؟


دچار ذوق مرگی  شدم 

اصن یه وضی که قابل وصف نیس 


نگین خانومی عزیزم ، عشخم ، زحمت این قالب خیلی خوشگل و کشید و بازم مثل همیشه منو شرمنده کرد


عشخم


فقط میتونم بگم عاشختمممممممممممممممم 

دوست مجازی ...

اسمش را میگذاریم دوست مجازی ؛ اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته ...

خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش رامینویسد ...

وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش . .

نگرانش میشوم دلتنگش میشوم ...

وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقی ست ...

هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،...

من برایش سلامتی و شادی آرزودارم هر کجا که باشد..

معجزه عشق ...

مثل کشیدن کبریت در باد دیدنت دشوار است


من که به معجزه ی عشق ایمان دارم


می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد


هر چه بــــــادا بــــــــــاد!


خدای من ...

من خدایی دارم که در این نزدیکی ست.... نه در آن بالاها !

مهربان, خوب, قشنگ .... چهره اش نورانیست

گاه گاهی سخنی می گوید با دل کوچک من

ساده تر از سخن ساده من, او مرا می فهمد !

او مرا می خواند, او مرا می خواهد, او همه درد مرا می داند ....!

یاد او ذکر من است, در غم و در شادی

چون به غم می نگرم

آن زمان رقص کنان می خندم

که خدا یار من است, که خدا در همه جا یاد من است

او خدایست که همواره مرا می خواهد

او مرا می خواند

او همه درد مرا می داند . . .!


خوشم نمیاد ...

از طرف همزاد نگین خانومی عزیزم دعوت شدم به این بازی :)


منم از همون چیزایی که نگین خانومی و همزادش گفتن خوشم نمیاد ! ینی رو اعصابم هس

+ این موارد :


من :

از هرگونه استفاده از این کلمه خوشم نمیاد ، اینکه بگی من عمرا فلان کار و بکنم ، من باشم این جوری میکنم ، من باشم ... ، حالا طرف تو شرایطش قرار بگیره بدتر میکنه ها فقط ادعا داره


بیخیال :

وای ینی هیچی اندازه اینکه یه حرفی رو بهم نصفه بگن اذیتم نمیکنه ! طرف میاد یه حرفی رو شروع میکنه یه کم میگه بعد وسطش میگه بیخیال یه بار سر همین جریان با یکی از بهترین دوستام بحثم شد


کینه ای :

بعضیا هر چی دوس دارن میگن ، هرجور دوس دارن رفتار میکنن ، شخصیتت رو میرن زیر سوال ، بعد که ناراحت شدی میگن ببخشید دیگه ،  کافیه بگی نه سریع میگن چقدر کینه ای هستی و بی جنبه  !



کی بود !

گاهی اوقات یکی بهت زنگ میزنه یا sms میده یا کارت داره ، حرفت تموم نشده میپرسن کی بود ؟ تا آمار شناسنامه طرفم در نیارن دس بردار نیستن ! این جور مواقع من میگم دوستم بود ، بعد میگن کدوم دوستت ! خب من اگه بخوام میگم کیه دیگه ! وقتی این جوری میگم ینی نمی خوام بگم دیگه !


الان :

اون قدر بدم میاد وقتی به کسی یه کاری رو میگی هی بگه الان الان ! اگه بگه نه خیلی بهتره !تا اینکه الکی جواب بده !


یه سری چیزای دیگه هم هست که الان یادم نیس


پی نوشت :

+ یه آهنگی هست به اسم قصه عشق شهرام شکوهی خونده خیلی قشنگه پیشنهاد میکنم دانلودش کنید :)


دانلود

خانه تکانی دل !

دلـت را بتـکان ...
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...


دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...


باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!


حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...


کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟


حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا


و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...


خـانه تـکانی دلـت مبـارک ...



نت های زندگی ...

می نوازیم ...می نوازیم نت به نت به رهبری باران شبانه ...
دو ... ر ... می ... فا ... سل ... لا ... سی





Do
دو انسان، دو دهان دوخته...
به زمانه ای که تکلم به زبان ریا آشناتر است...
دو روح، ریخته در قالب ناهمگن این قرن نامحرم.
قرن نر... قرن ماده... و نه قرن ما... و نه قرنی بی تجانس...
های فلانی...
هارمونی زندگی را گم کردم، عید این سال آخر، تو ندیدی او را ؟


Re
رازها... رازهای پوشیده... حرفهای ناگفته، و نه ناگفتنی!
و زبان پر تمنا اما... الکن در خشم و حجاب چشمها...
پرسش هایی بی پاسخ: دوستش داری؟ دوستت دارد؟
های فلانی...
در پس این شرم تصنعی، هجای دوستی را گم نکنی.

Me
می نوازیم... می نوازیم نت به نت به رهبری باران شبانه...
سرمشقمان اما... میراث پر غلط نیاکان...
ببین پنجه های آخته ام...
به اشتیاق چنگ گیسویت... آرشه های هوا را شکافته مانده اند...
های فلانی...
باد آیا محرمتر بود تو را... که دزدید سر رشته مویت از نگاه من؟

Fa
فاصله... فاصله میان من تا ما... تا ماه... و از ماه، تا تو...
تکثیر و تکثر نا مشروع جاده... خط و خط کشی بی مصرف عابر پیاده...
و تلفظ واژه نامه نهی... در تبلور ناب ترین حس انسان...
باورم کن... باورم کن که ما مخلوقیم نه خالقان جهنم...
های فلانی...
که استاده ای به قامت... هیچ دانستی گرمای تن ات به یادم نماند؟

Sol
سلاله... سلاله های بی ریشه... کهن اما بی بنیاد...
دریغ ورزان دیروز و ناکامان فردا... مردگان آغازین صفحات کتاب هستی...
و سر رشته امروزین حیات ما... گره مانده به بند ناف دیروزی...
مسئله به بلندی ادرار شبانه کودک...
های فلانی...
هیچ میدانی مرگ در شب جمعه و صبح دم یکشنبه ثوابی نداشت؟

La
لالایی... لالایی من به گوش مادربزرگ...
یک بار و فقط یک بار... من خواهم خواند تا او بیاساید...
شاید، شاید بتوانم خوب بخوانم... پس می خوانم:
لالا لالا لایی. لالا لاالله الا الله اشهد انا محمدالرسول الله... لالا لالا لا لایی...
های فلانی...
خدایت قسم، در حسرت خواندن این آخرین لالا به هر بانگ ققنوس سوختم...

Si
سینه... سینه ای مملو از شیر ناب مادر... مالامال عشق...
لبریز از حس ناب دوست داشتن و دوست داشته شدن...
گذشتن از پل معلق رفاقت... سراب دیدن و سیراب ماندن...
شاید لازم نباشد تمامش را بخواهیم تا تمامش کنیم...
های فلانی...
دستت را پیش بیاور... نان صداقت به اندازه همه دنیا این جا هست...
یهودا را هم صدا کن...
بگو سکه هایت مال خودت... تو نیز آمرزیده خواهی شد...

بدشانسی :|


1. امروز بعد عمری صب که بیدار شدم گفتم به مامی و آجیم تو آشپز خونه تکونی کمک کنم به هر حال همه میدونن من کوزت ام 

خلاصه با همکاری همدیگه کلی همه جا رو تمیز کردیم و شستیم و برق انداختیم

 لحظات آخر من رفتم  به کمک آجیم این سنگ لامصب روشویی رو جا به جا کنم که یه دفعه از دست آجی در رفت افتاد رو شست پای چپم دیگه انگشتم و گرفتم و پریدم بالا پایین و کلی سعی کردم صدام در نیاد مثلا که من بزرگ شدم و نی نی نیستم  اما خب دردش  خیلی زیاد بود  اشکام خود به خود شروع شد بعدش یه مسکن خوردم و خوابیدم تا الان  اما همچنان درد میکنه



2.دیروز از صب زود یه ماشین جلو درمون پارک بود ،بعد درهاش هم باز بود خلاصه خیلی مشکوک بود ...حدود ساعت 10 بود که عموم اومد خونمون و گفت که از همه همسایه ها پرسیده نمی دونن ماشین مال کیه دیگه زنگ زدیم 110 یه کم که گذشت عمو پلیسا اومدن و بی سیم  زدن معلوم شد ماشین دزدیه و بردنش ... 

حالا جریان دزدی و اینا چی بوده دیگه معلوم نشد ...


بعدا نوشت :


به توصیه دوستان و آشنایان امروز رفتم دکتر که ببینم مشکل انگشتم جدی هست یا نه !

چون اصلا نمی تونم تکونش بدم ! 

خلاصه تا دکتر انگشتمو دید گفت  شکسته !! گفتم چی میگییییییییی

رفتم عکس گرفتم و دیدیم که بله شکسته

بعدم گفت یک ماه حدودا طول میکشه خوب بشه

تو ادامه مطلب هم می تونید دو تا عکس از انگشت خوشگل و مصدومم ببینید


ادامه مطلب ...

تو بی همتایی می دونستی ؟!

بله ; تو را می گویم.

فقط اثر انگشت تو نیست که با تمامی انسان ها متفاوت است ;

جلوی آینه ، خود را بنگر ; چهره ات ، یکتاترین چهره است و اگر سال های سال در جهان بگردی ، چهره ای چون خود را نخواهی یافت .

به موهایت ، به دستانت ، به پاهایت ، به همه ی جسم خود بنگر ;

آیا یکتایی آن را نمی بینی ؟!

نگرانی هایت ، شادی هایت ، عشقت ، غم هایت ، ضعف هایت ، قوت هایت ، توانایی هایت هم مانند سایر اجزای وجودت ، منحصر به فردند ; پس تو نخواهی توانست که خود را با کسی مقایسه کنی زیرا تو فقط تویی و همتا نداری.
 


نقش اول این فیلم تویی تو بهترین هنر پیشه و کارگردان و فیلمنامه نویس و منحصر به فرد هم هستی .

برای خودت بنویس که : چه میکنی و چه خواهی کرد ...
بگو که :

من این کار را می کنم که ...

اگر دیگران این کار را انجام دهند ...

من این کار را انجام می دهم ...

و اگر ...


رمان خود را پیشاپیش و قبل از این که دیگران بنویسند ، خودت بنویس .

تو می توانی با مشاوری نیز درباره ی نوشتن رمان زندگی ات ، مشاوره کنی

و از تجارب رمان نویسان موفق زندگی نیز استفاده کنی اما به هر حال ،

آخرالامر خودت هستی که رمان ات را انشاء می کنی .

باید خود را علیه بی حالی روحی و بی حوصلگی ، مجهز کنی و سهم خود را

در "شادکامی " زندگی و خانواده ارتقاء دهی .


هرگز اجازه نده افکار منفی و یاس آلود همچون موریانه هایی ، ریشه های

مسرت و شادکامی زندگی ات را از بین ببرد و بر تو مسلط شود ...

دو راهی ...

سخت ترین دوراهـی:


دو راهی بین فراموش کردن و انتظار است...


گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی...


و گاهی آنقدر منتظر می مانی که میفهمی زودتر از اینها باید فراموش می کردی.....!



یکی را دوست میدارم ...

یکی را دوست دارم


ولی افسوس او هرگز نمیداند


نگاهش میکنم شاید


بخواند از نگاه من


که او را دوست می دارم


ولی افسوس او هرگز نمیداند


به برگ گل نوشتم من


تو را دوست می دارم


ولی افسوس او گل را


به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند ...


نگرانی ...

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به افتاد مسیرم که بمیرم


یک قطره آبم که در اندیشه دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم


این کوزه ترک خورد ! چه جای نگرانی ست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم 


فاضل نظری - گریه های امپراتور 


عاشخ این شعرم ...

ولنتاین :دی

توجه توجه: مهلت ارسال کادوی ولنتاین برای بنده تمدید شد!


از علاقه‌مندان خواهشمند است تا پایان وقت اداری روز سه شنبه 25 بهمن 90 هدایای خود را به آدرس بنده ارسال فرمایند.

پیشاپیش از همکاری شما عزیزان جهت دادن روحیه و اعتماد به نفس به خود، کمال تشکر را دارم.

(روابط عمومی خودم!)

انصاف نیست ...

انصـاف نیـست ؛
کـه دنیـا آنقـدر کوچـک باشـد ،
که آدم هـای تـکراری را روزی صـد بـار ببینـیم ....
و آنـقدربـزرگ بـاشـد ؛
که نتوانیم آن کسی را که میخـواهیـم حتـی یـک بـار ببینیـم ... !!!

همیشه انسان باش...

دین دار یا بی دین فرقی نمی کند ;

تنها لایق نام انسان نباش...

گاهی برو...گاهی بمان..

گاهی بخند..گاهی گریه کن...

گاهی حرف بزن..گاهی فریاد بزن...

گاهی قدم بزن...گاهی سکوت کن..گاهی رها شو...

گاهی ببخش...گاهی یاد بگیر...گاهی سفر کن...


گاهی اعتماد کن...گاهی بازی کن...گاهی فراموش کن...

گاهی زندگی کن...گاهی باور کن...

گاهی بزرگ باش...گاهی کوچک باش...

گاهی چتر باش...گاهی باران باش...

گاهی دریا ...گاهی برکه...

گاهی همه چیز..گاهی هیچ چیز...

اما همیشه ...همیشه انسان باش...

دوستی ها ...


دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای کیسه‌ای است هول هولکی و دم دستی.

این دوستی‌ها برای رفع تکلیف خوبند، اماخستگی‌ات را رفع نمی‌کنند.

این چای خوردن‌ها دل آدم را باز نمی‌کند، خاطره نمی‌شود، فقط از سر اجبارمی‌خوری‌ شان که چای خورده باشی به بعدش هم فکرنمی‌کنی!



دوستی با بعضی آدم‌ها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو.

این دوستی‌ها جان می‌دهد برای مهمان بازی برای جوک‌های خنده‌ دار تعریف کردن،

برای فرستادن اس‌ام‌اس‌های صد تا یک غاز !!!

اولش هم حس خوبی به تو می‌دهند. این چای زود دم خارجی را می‌ریزی در فنجان بزرگ.

می‌نشینی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوشحال‌ ترین آدم روی زمینی.

فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت می‌شود رنگ قیر!

یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ می‌دهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای!



دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است...

باید نرم دم بکشد...

باید انتظارش را بکشی...

باید برای عطر و رنگش منتظربمانی باید صبر کنی...

آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی...

باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک...

خوب نگاهش کنی...

عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته جرعه ـ جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی و ... !!!

مشهد...

من برگشتم البته چند روز پیش ...

حیلی زیاد خوش گذشت ...

جای همگی خالی ...


می خواستم کلی از خاطرات سفر و این چند روز بنویسم اما نمی دونم چرا حسش نیس 


چند کلمه حرف ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...